بچه ها یک غول عراقی رو آورده بودند؛
بهشون گفتم:
چجوری اسیرش کردین؟
اونها خندیدند و گفتند:
از شب عملیات پنهان شده بود، تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی اومده ایستگاه صلواتی شربت گرفته و پول داده بود این طوری لو رفته بودش.
فرستنده طنز: نوجوان مسجدی متین بشیری